دعایت می کنم،عاشق شوی روزی بگیرد آن زبانت دست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی، آمدم به هنگام سلام گرم محبوبت و هنگامی که می پرسد ز تو،نام و نشانت را ندانی کیستی معشوق عاشق؟عاشق معشوق؟ آری،بگویی هیچ کس دعایت می کنم،روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی ببندی کوله بارت را تو را در لحظه های روشن با او دعایت می کنم ای مهربان همراه تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن
1390/07/13 - 23:50